دخترها پرحرفند، درست است؟ همیشه در حال صحبت کردن و حرف زدن هستند. پسرها بیشتر عملگرا هستند تا سخنگو. پسرها از طریق ورزش و سایر فعالیتهای خشن و محکم، ارتباط فیزیکی برقرار میکنند، درست است؟ جواب همه این سوالات “خیر” است. اینها، تنها باورهای قدیمی در مورد ارتباط تواناییهای طبیعی انسان با جنسیت اوست، باورهایی که حتی بر انتخاب رشته و آینده دانش آموزان تأثیر میگذارد. کودکان در دنیایی زندگی میکنند که در آن تفاوتهای فرضی بین پسران و دختران به طور مداوم تقویت میشود (مثلاً انتخاب لباس صورتی و آبی برای نوزادان را در نظر بگیرید). چنین باورهای قدیمی به این ایده گسترش مییابد که دختران و زنان یادگیری زبان یا زبانها را ترجیح میدهند، و پسران و مردان به علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات علاقه دارند. در کلاسهای زبان نیز اگر بخواهیم اختیار شرکت در کلاس را بر عهده دختران بگذاریم، کلاس با تعداد بیشتری از دختران و زنان نسبت به پسران یا مردان تشکیل میشود. در واقع، پیامهای نانوشته اجتماعی و آموزشی که خردسالان در معرض آن قرار می گیرند، میتواند به شدت بر انتخابهای درسی آنها تأثیر بگذارد. با تمامی این مواردی که گفته شد، آیا فکر میکنید که یادگیری زبان در دختران و پسران خردسال تفاوت دارد؟ آیا دخترها زبان را بهتر از پسرها یاد میگیرند؟ در ادامه به این پرسش، پاسخ خواهیم داد.
ارتباط جنسیت و مغز انسان
بسیاری از باورهای ما در مورد استعدادها و ترجیحات جنسیتی، از افسانههای رایجی نشأت میگیرد که در مورد بهاصطلاح سیمکشی مغز انسان هستند. کتابهای خودشناسی مشابه “مردان مریخی و زنان ونوسی” که در دهه 1990 میلادی موجی از آنها را شاهد بودیم، معتقد بودند که مردان و زنان به روشهای بسیار متفاوتی با هم ارتباط برقرار میکنند. علیرغم این فرضیات، تحقیقات اجتماعی-زبانی پس از انتشار این کتابها، تعمیم دادن تفاوت مغز زن و مرد را تضعیف کرده است؛ در سالهای اخیر، پژوهشها و یافتههای دانشمندان علوم اعصاب درباره ساختار و ویژگیهای «مغز مرد» و «مغز زن» کمک کرده تا عقاید بسیاری از افراد در این باره تغییر کند.
همانطور که پروفسور جینا ریپون (Gina Rippon)، عصبشناس انگلیسی، اخیراً در کتاب خود اشاره کرده است که تجربیات زندگی نقش مهمی در رشد مغز انسان ایفا میکند. ریپون، همراه با سایر همکاران فعال خود در زمینه نوروپلاستیسیته، معتقد است که مغز انسان پلاستیکی است و دائماً در حال تغییر و واکنش در پاسخ به محرکهای خارجی و تجربیات زندگی است. مغز افراد بر اساس زندگی آنها، تحصیلات یا شغلی که انجام میدهند، متفاوت است. به عبارت دیگر، «دنیای جنسیتی، مغز جنسیتی تولید خواهد کرد».
این روزها، رد کردن این باورهای جنسیتی و زندگی خارج از هنجارهای مرتبط با آنچه «مردانه» و «زنانه» نامیده شده است، از نظر اجتماعی بیشتر و بیشتر پذیرفته میشود. در واقع، واضح است که آنچه قبلاً تصور میشد که تصورات ثابتی از مردانگی یا زنانگی است، به طور گسترده در زمینههای مختلف و در سراسر جهان متفاوت است. به این ترتیب، زندگی و نقشهای اجتماعی ما کمتر از قبل توسط نقشهای جنسیتی سنتی تعیین میشود و بر اساس انسان بودنمان میتوانیم نقشهای اجتماعی را بپذیریم.
چرا باورهای کلیشهای جنسیتی دوام میآورند؟
پاسخ به این بسیار پیچیده است، اما تحقیقات اجتماعی-زبانی، اطلاعات مهمی را ارائه میدهد. پروفسور دبورا کامرون (Deborah Cameron) استقامت و دوام تصورات کلیشهای در مورد جنسیت افراد را به آنچه نسبت میدهد که زیستشناسی جدید نامیده میشود. زیستشناسی جدید شامل نسبت دادن تفاوتها در زمینههایی مانند آموزش، دستمزد، کارهای مراقبتی، نقشهای حرفهای، سیاستهای مرخصی والدین و غیره به «طبیعت» یا تفاوتهای فیزیولوژیکی عمومی بین مردان و زنان است، در حالی که در واقع این تفاوتها بیشتر به سیاست عمومی و نگرشهای اجتماعی مربوط میشود.
کامرون استدلال کرده است که سرعت تکامل نگرشها و سیاستهای جنسیتی در سال های اخیر تغییر کرده و منجر به ایجاد حس نارضایتی در میان برخی از مردم جهان شده است. حفظ کلیشهها و باورهای جنسیتی ممکن است به کسانی آرامش دهد که احساس میکنند دنیای اجتماعی اطرافشان خیلی سریع در حال تغییر است و نسل جدید تفاوتهای زیادی با آنها دارد.
ارتباط جنسیت و یادگیری زبان در خردسالان
با تمامی مواردی که در مورد باورهای جنسیتی بیان کردیم، نظر شما در مورد تفاوت یادگیری زبان در دختران و پسران خردسال چیست؟ تمامی مواردی که بررسی کردیم، نشان میدهند که تصورات رایج در مورد ترجیحات و تواناییهای یادگیری کودکان و نوجوانان معمولاً بیاساس و غیرعلمی است. نکته مهم اینجاست که ترجیحات و تواناییهای انسان اغلب با تجربیات او در زندگی شکل میگیرد.
این تصور که زنان و دختران زبانهای مختلف یا علوم انسانی را بهتر یاد میگیرند یا ترجیح میدهند (یا این که پسران و مردان در علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات بهتر هستند یا این رشتهها را ترجیح میدهند) همان چیزی است که زبانشناسان آن را ایدئولوژیهای جنسیتزده زبانی مینامند. این ایدئولوژیها بهصورت نامحسوس و غیرمستقیم از طریق رسانهها، والدین و معلمان و در واقع تمامی جامعه، به کودکان و جوانان منتقل میشود.
ما ممکن است ناخواسته با اظهار نظرهای غیرمستقیم در مورد اینکه کودکان چگونه رفتار میکنند یا قرار است در آینده چگونه رفتار کنند و اینکه برای چه شغل و حرفهای مناسبتر هستند، به ایدئولوژیهای جنسیتزده زبانی کمک کنیم. به عنوان مثال، ممکن است سخنی یا صحبتی مانند این جمله را به زبان بیاوریم که “دخترها در یادگیری زبان خوب هستند”. در حالی که ممکن است چنین اظهار نظری را در حضور فرزند خردسالمان بیضرر بدانیم، اما همین صحبت، به فرزند دخترمان القا میکند که «دخترها برای دروس زبان بهتر از دروسی مانند ریاضیات و علوم هستند» یا به پسرها القا میکند که «زبان خواندن برای پسرها نیست». کودکان و نوجوانان دوست دارند با همسنوسالهای خود تطابق پیدا کنند، بنابراین اگر احساس کنند کاری که انجام میدهند برای جنسیت یا گروه اجتماعی آنها “هنجار” نیست، احتمالاً از انجام آن اجتناب خواهند کرد.
و در پایان این که…
برای اکثر مردم، صحبت کردن به بیش از یک زبان بهسادگی بخشی از زندگی آنهاست!
هیچ مدرک علمی وجود ندارد که نشان دهد زنان و دختران به طور طبیعی در زبان بهتر از پسران یا مردان هستند. در عوض، ما از بدو تولد با پیامهای اجتماعی و فرهنگی بیشماری احاطه شدهایم و این پیامها تأثیر بسزایی بر انتخابهای آموزشی و زندگی آینده ما میگذارند. در مدرسه، پیامهای غیرمستقیم و آموزشهای نامحسوس بر کودکان تاثیر میگذارد و ذهن آنها را نسبت به موضوعات درسی جنسیتزده میکند.
یادگیری زبان برای برخی ممکن است مفاهیم جنسیتی داشته باشد، اما هیچ ارتباط منطقی یا اساسی بین جنسیت و یادگیری زبان وجود ندارد. تمام افرادی را در سراسر جهان در نظر بگیرید که روزانه از دو یا چند زبان استفاده میکنند. آیا در این کشورها مردان نمیتوانند دو زبان را بهراحتی صحبت کنند؟
پس بهعنوان والدین فرزندمان، تصورات کلیشهای از تفاوت یادگیری زبان دوم در دختران و پسران خردسال را کنار بگذاریم و آنها را برای آیندهای روشنتر آماده کنیم.